اسمی که مسعود کیمیایی ۱۲ بار برای قهرمانهایش استفاده کرده است
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۲۱۰۰۳۴
مسعود کیمیایی رکورددار استفاده از نام رضا برای کاراکترهای فیلمهایش است. او ۱۲ بار از این اسم استفاده کرده است. رضا هم مثل چاقو و اسب و مرگ از موتیفهای تکرارشونده آثار این فیلمساز به شمار میرود.
برای بررسی جزء به جزء این کاراکترها سراغ جواد طوسی رفتیم و در گفتگو با این منتقد پیشکسوت وجه تسمیه تاریخی و معنوی شان را مرور کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیلمساز دارد بعد از موفقیت قیصر در رضا موتوری ریسک می کند. او اگر می خواست مسیر موفقیت آمیز مبتنی بر مخاطب شناسی گسترده را استمرار بخشد از همان المان های قیصر استفاده می کرد ولی اینجا آدمی می بینیم که ترکیبی از قهرمان و ضد قهرمان است. یک سیاهی لشکر زیر بازارچه که وسیله معیشتش فیلم بری سینما است.کیمیایی در جهت جابجایی طبقاتی فضایی برای ضد قهرمانش مهیا می کند و اینگونه توانایی و میدان عمل این آدم را محک می زند که چقدر در این جابجایی ظرفیت پذیری لازم برای استحاله دارد و خود ضد قهرمان اولین کسی است که در برابر دوربین با آن تک گفتار طولانی (مثل تک گفتار قیصر جلوی ایوان خانه) دیدگاهش را بیان می کند که من این کاره نیستم و برمی گردد به همان ریشه های طبقاتی خودش، یعنی اینقدر هوشمندی دارد که آلوده یکسری مسائل که فردیت او را مضمحل کند نشود و دوباره حضوری افراشته داشته باشد و به مرامنامه طبقه خودش دل ببندد.
دندان مار | بازیگر: فرامرز صدیقی | ۱۳۶۸رضای دندان مار را در یک میانسالی می بینیم که چشم هایش بینایی لازم را ندارد و وقتی می خواهد استارت یک رفاقت را با احمد بزند در وهله اول شک می کند؛ تصور می کند دستمال یادگاری مادرش را او ربوده.این رفاقت رفته رفته شکل می گیرد. انتهای دندان مار فیلمساز داوری منصفانه تاریخی خودش را می کند؛ در عین حال که سمپاتی و نگاه نوستالژی به رضای قدیمی خودش دارد؛ وقتی می خواهد جولان دهی فاعلانه را در میزانسن خود جاری کند، این احمد است (مرد جنگ زده جنوبی) که در هلال و قرص ماه حضوری افراشته دارد و گویی سیاوش گونه از آتش عبور کرده…کیمیایی منصفانه آدمی را در نشانه شناسی اجتماعی انتخاب می کند که حضوری بی واسطه تر در التهابات و رخدادهایی معاصر که جنگ باشد دارد ولی رضا قدیمی در میانسای در غم از دست دادن مادر بی تاب است…
رد پای گرگ | بازیگر: فرامرز قریبیان | ۱۳۷۰
رد پای گرگ جزو برترین فیلم های کارنامه کیمیایی است. باز اینجا انسانی می بینیم که اصول و قواعد خودش را دارد. او به لحاظ خاستگاه عاطفی و تعریفی که از رفاقت دارد به یک تبعید ناخواسته کشیده می شود و بعد در یک درک و فهم زمانه شناسانه می فهمد که این رفاقت های کلاسیک ترک برداشته.صادق که رضا در رابطه ای مرید و مرادگونه به او اقتدا می کرد، حالا شده آدم کاسب این زمانه. از اینجا به بعد موجودیت فردی این آدم را در جامعه به شدت تغییر یافته می بینیم و قرار نیست او همرنگ جماعت شود و نهایتا عاشقانه می آید آن رفیق از اصل افتاده را از بین می برد، خود آن رفیق هم برای این قصاص خوشامد می گوید.
تجارت | بازیگر: فرامرز قریبیان | ۱۳۷۳در ضیافت با رابطه پدر و فرزندی روبرو هستیم. اینجا هم خصایص، اخلاقیات و هویت مندی ایرانی را در شخصیت پدر (رضا) می بینیم.
ضیافت | بازیگر: حسن جوهرچی | ۱۳۷۴
از مجموعه آدم هایی که قول و قرار گذاشتند که در تاریخی مشخص دیدار داشته باشند، فیلمساز رضایی را برای بوسه باران شدن انتخاب می کند که جانباز جنگ تحمیلی است. رفقا نسبت به این آدم فروتنانه سر تعظیم پایین می آورند و ویلچرش را بوسه باران می کنند و این کمترین ادای احترامی است که فیلمساز برای یکی از شمایل زمانه قائل می شود.
اعتراض | بازیگر: محمدرضا فروتن | ۱۳۷۸در یک مقایسه تطبیقی و تاریخی، فیلمساز خیلی منصفانه دو نسل را در برابر هم قرار می دهد؛ دو برادر از یک خانواده. یکی پایه های اخلاقی خودش را دارد (امیرعلی) و رضا نشانه های این زمانه را دارد که می گوید دوره آن خشونت گرایی از زاویه دید من تغییر پیدا کرده و من اگر جای تو بودم زنی که به من خیانت کرده را نمی کشتم. امیرعلی چون می بیند انسان این زمانه نیست، مرگ را انتخاب می کند. چون یکی از ویژگی های تکرار شونده سینمای کیمیایی مرگ آگاهی است.فیلمساز رضای خودش را یک مقدار آدمی از جنس زمانه می بیند ولی در کنار و هم عرضش. در یک میزانسن ترافیک ناهمگون روزنامه های متفاوت و تکثرگرایی را می بینیم ولی وجه دیگر آن یعنی ژورنالیسم عمق نیافته را هم شاهد هستیم.کیمیایی عادت دارد که از شرایط موجود فاصله بگیرد؛ آدمی که دوره های مختلف از کودتای ۲۸ مرداد را هم دیده و از یک نگاه خوشبینی تاریخی، به یک نگاه واقع بینانه و در عین حال تلخ اندیشانه بعدی رسیده، حالا ذوق زده یک شرایط تاریخی مقطعی نمی شود.
سربازهای جمعه | بازیگر: محمدرضا فروتن | ۱۳۸۲سربازهای جمعه در عین اینکه جزو آثار برتر مسعود کیمیایی به شمار نمی آید ولی از نظر بار مضمونی یکسری نشانه های آشنا دارد. سربازهایی که قرار است با سربازی (بهرام رادان) بُر بخورند که طبقه بالاتری دارد ولی او با طبقه پایین عجین می شود.این طبقه در عین اینکه از وضعیت معیشتی مطلوب برخوردار نیست، یکسری خصایص دارد؛ خاستگاه های اخلاقی دارد و این برای آدمی از آن جنس ارزشمنداست.
حکم | بازیگر: عزتالله انتظامی | ۱۳۸۴عزت الله انتظامی در این فیلم یکی از متفاوت ترین نقش هایش را ایفا کرد… بخشی از شخصیت رضا معروفی آدمی است که کلاه سرش نمی رود؛ آدمی است که در مناسبات زمانه برای بقای خودش می جنگد… با اینحال زمانی که با یک نسل سرگشته روبرو می شود که انگار تشنه و شیفته یک رابطه بی غل و غش است، آن حضور اصیل خود را به نمایش می گذارد.
رئیس | بازیگر: فرامرز قریبیان و امین تارخ | ۱۳۸۵در این فیلم تعمدا اسم هر دو رفیق رضا است. یکی به قانونمندی های عرفی جامعه وصل است و یکی بحران های شخصی و خانوادگی را تجربه کرده و در بدترین شرایطی که نیاز به یک کم کمک دارد، متوسل به دوست قدیمی می شود. محل قرارشان هم یک سینمای متروکه است. دیدارشان در این میزانسن، عامدانه مثل فیلم گوزن ها در فصل جلوی تئاتر جامعه باربد، در یک سکوت و سکون همدیگر را می بینند.این نگاه کنایه آمیز فیلمساز است به دو آدم قدیمی که وقتی می خواهند همدیگر را ببینند تمام اصول و مناسک کلاسیک را رها کرده اند و فقط کنار هم می نشینند. این نشان می دهد جامعه ما وجوه عاطفی خود را از دست داده و درباره آدم های برگزیده کیمیایی هم مشهود است.
جرم | بازیگر: پولاد کیمیایی | ۱۳۸۹فیلمساز شخصیتش را بر اساس یک نگاه هدفمند و زمانه شناسانه از یک بی هویتی تمام عیار متمایل به هویتمندی بعدی می کند. تجلی بارز این اتفاق را در رضا سرچشمه می بینیم. یعنی او از یک آدم مزدور که پول می گیرد و آدم می کشد و برایش هم مهم نیست که این آدم کی هست؛ آدمی دیگر می سازد. از یک جایی مانیفست اخلاقی رضا عوض می شود، او می گوید من اسلحه روی کسی می کشم که بشناسم (نقل به مضمون) در واقع ما با یک نگاه و یک تبعیت کورکورانه روبرو نیستیم و این مناسک و طی طریق را در شکل اجرا و میزانسن به وضوح می شود دید.به عقیده من جرم یکی از آثار شاخص و قابل بحث این دوران کیمیایی است؛ به رغم انتقادهایی که بعضی به آن داشتند، به مراتب از فیلم هایی مثل تجارت، فریاد و رییس موفق تر و سینمایی تر است.
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: مسعود کیمیایی یک نگاه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۲۱۰۰۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خود را بدهکار خاک و مردم کشورم میدانم/ موسیقی بخشی از دکوپاژ در فیلمهای کیمیایی است
ستار اورکی آهنگساز مطرح سینمای ایران به موزه سینما گفت: من در پانزدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۸ در شهر اهواز متولد شدم و اصالتا بختیاری هستم. فعالیت در حوزه موسیقی را از تیرماه سال ۱۳۵۷ آغاز کردم و در خانواده ما هیچکس اهل موسیقی نبود اما در دوران کودکی، سازی به نام «ملودیکا» به دستم رسید و همین موضوع باعث شد به موسیقی بسیار علاقهمند شوم و آن را دنبال کنم.
وی بابیان اینکه فکر نمیکرده روزی آهنگساز شود و این حرفه به شغل اصلی اش تبدیل شود، افزود: در دوران هشت سال جنگ تحمیلی، پدرم اصرار داشت که در خوزستان بمانیم. او عقیده داشت جوانانی از سراسر کشور برای دفاع به این منطقه آمده بودند و درست نبود که ما خاک خود را رها کنیم. به همین دلیل ما از اولین روز تا آخرین روز جنگ در اهواز حضور داشتیم. زمانی که جنگ آغاز شد من ۱۱ ساله بودم و در پایان جنگ ۱۹ سال داشتم. در آن زمان نمیتوانستم نسبت به جنگ بیتفاوت باشم و به همین دلیل گروهی را تشکیل داده بودیم که دائما در پشت خط نبرد حاضر شده و مجروحان جنگی را یاری میکردیم.
آهنگساز فیلم «خائن کشی» ادامه داد: در آن مقطع مادرم به دلیل سن کم من، مخالف حضورم در میدان جنگ بود، اما من نمیتوانستم نسبت به خاک و مردم کشورم بیتفاوت باشم.
اورکی بیان داشت: در اهواز فیلم «فرار به سوی پیروزی» که اثر زیبایی بود و موسیقی شاهکاری داشت به اکران درآمد. هنوز هم لحظه به لحظه موسیقی آن را در ذهن دارم. من بیش از ۴۰ دفعه برای تماشای این اثر به سینما رفتم تا بتوانم موسیقی آن را گوش کنم. آن زمان امکانات بسیار محدود بود و برای تهیه برگه نت مجبور بودم مسافت اهواز تا تهران را طی کنم.
وی با بیان اینکه همواره ترکیب تصویر و موسیقی برای او بسیار مهم بوده است، افزود: زمانی که فیلمهای مسعود کیمیایی را میدیدم، صدای تلویزیون را میبستم و با توجه به حال و هوای آثار او، خودم برای آن موسیقی میساختم. از همان ابتدا علاقه داشتم تا در زمینه موسیقی فیلم فعالیت کنم. بعدها که به تهران مهاجرت کردم، نوع نگاه و تفکر من نسبت به موسیقی تغییر کرد چراکه مجبور بودم خود را با تصاویری که به دستم میرسید تنظیم کنم و هر آنچه تصویر از من میخواست را ارائه دهم. زمانی که به تهران آمدم دوست داشتم مسعود کیمیایی اولین کارگردانی باشد که با او همکاری کنم. از نظر من او تنها کارگردانی است که همچنان برای موسیقی فیلم اهمیت بسیار زیادی قائل است و موسیقی بخشی از دکوپاژ فیلمهای کیمیایی را تشکیل میدهد. او زمانی که فیلمنامهای را مینویسد، در آن بر نقش موسیقی در سکانسبندیها تاکید میکند. شناخت کیمیایی از موسیقی بسیار استادانه است و در گفتوگوهایی که انجام میدهیم، او را در قامت یک آهنگساز بزرگ میبینم.
اورکی خاطر نشان کرد: یادم میآید من و زنده یاد بابک بیات همراه یکدیگر در شمال کشور بودیم که از دفتر آقای کیمیایی با او تماسی گرفته شد. بیات به من گفت که قرار است موسیقی فیلم «سربازهای جمعه» را به صورت مشترک همراه هم بسازیم. از این اتفاق بسیار خوشحال بودم اما متاسفانه به سرانجام نرسید. تا اینکه سالها بعد جواد طوسی منتقد مطرح سینما با من تماس گرفت و گفت آقای کیمیایی میخواهند شما را ببینند. جواد طوسی مستندی به نام «قهرمان آخر» را درباره کیمیایی ساخته بود که موسیقی آن فیلم را من کار کرده بودم و زمانی که کیمیایی آن قطعات را شنید، برای فیلم خود از من دعوت کرد. این همکاری خوشبختانه تا آخرین اثر ایشان در حال حاضر یعنی «خائن کشی» ادامه پیدا کرده است و در طول این مدت بسیار از او آموختهام. من معتقدم برای یک آهنگساز حرفهای، مسعود کیمیایی بهترین گزینه برای همکاری خواهد بود.
اورکی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: از نگاه من موسیقی تنها چیزی نیست که با ساز نواخته میشود و جنبه آوازی دارد. من معتقدم حتی سکوتها در فیلم، موسیقی به شمار میرود. همچنین فعالیتهای صدابردار در سر صحنه و پس از او صداگذار و همینطور دیالوگهای بازیگران، بخشی از موسیقی یک فیلم را تشکیل میدهد. اگر یک تصویر فاقد موسیقی باشد، قدرت اثرگذاری کمتری خواهد داشت.
وی همچنین ادامه داد: انسان بدون موسیقی زنده نخواهند ماند، چراکه موسیقی در حکم غذای روح انسان است.
اورکی در پایان بیان داشت: برای دفاع از خاک و مردم کشورم حاضرم جان خود را فدا کنم. امیدوارم بتوانم برای جامعه فردی خدمتگزار باشم زیرا هر چه دارم از مردم است.
باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری سینما و تئاتر